سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى پاسبانى بس بود مدت زندگانى . [نهج البلاغه]
شهدای تیپ ویژه صابرین
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شهید بریهی و آرزوی شهادت



چقدر شهدا به هم شبیهند ....آرزوی شهادت و التماس دعا گفتن های فراوون ...

بحث یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه نیست .
 بحث چندین سال است که مردی از خطه ی ایمان و مسجد و دین و مکتب ، در میان ما با سکوت و سخن هایی پر معنا ، آرزویش را فریاد می زد که اهای اهل دنیا ، من یکی آرزویم شهادت است .
 شما که آرزو می کنید زنده باشید ، برای من زنده ماندن و در میان شهدا نبودن سنگی است از غم و غصه که روی سینه ی عزت و شرافتم سنگینی می کند .

من حقیر از نزدیکترین دوستان شهید بریهی بوده ام . آن شهید بارها و در مکان و زمان های مختلف در طی چند سال اخیر از من خواسته بود که برای رسیدن به بزرگ ترین آرزوی زندگیش که شهید شدن باشد دعایش کنم . در وسط بحث های شیرین دنیایی بحث شهادت را به میان کشیدن امر ساده ای نیست که جز از کسانی که جرعه های ناب عرفانی را از چشمه ی جوشان مکتب جانبازی سید الشهدا ( علیه السلام ) نوشیده اند بر نمی آید .

 آخرین بار یک ماه قبل از شهادت بود . هیچ وقت از یادم نمی رود که بر سر ازدواج خود شهید با او بحث می کردم . او به طرز غیر معمولی به من فهماند که ان شاءالله عمرم به سفره ی عقد نرسد . و قبل از آن به آرزویم برسم . اکنون که روزها از شهادت آن شهید می گذرد فهمیدم که آرزویش را فقط به من نمی گفت . این آرزو را برای همه ی دوستانش تعریف می کرد .
 آری ! آرزویش را همه می دانستند . شاید برای این بود که بگوید همه مثل من باشید یا شاید برای این بود که بعد از شهادتش مردم نتوانند بگویند او بر شهید شدن مجبور بود. و بگویند اگر ما هم جایش بودیم چاره ای جز شهید شدن نداشتیم .

 راستش شهید بریهی دهان همه را بسته بود . چون طبق آخرین اطلاعات رسیده ، او می توانست با خیال راحت شغلی بی درد سر در شوش داشته باشد . چندین بار این مورد از سوی دوستان و همکاران به او پیشنهاد شده بود اما به بهانه های متعدد از قبول این موارد سر باز می زد .

اکنون که امام بریهی (به تعبیر همرزمان) به آرزویش رسید . تحول و شوک محسوسی در بین دوستان هم مسجدیش می بینیم .

خیلی ها آرزوی شهادت می کنند .
 یکی می گوید فردا جنگ شود من هستم .
 آن دیگری می گوید ، خدا را شکر هنوز فرصت شهید شدن وجود دارد

 و … خلاصه ! این روزها کلمه ی شهادت در میان بچه های مسجد اباالفضل (علیه السلام) میثم تمار به کلید واژه ی پیوند میان عقل و عشق تبدیل شده است .
 و کوچک و بزرگ ، گوشه ای از آرزوهای خود را برای رسیدن به شهادت کنار گذاشته اند . شاید بگویید اینها احساسات زود گذر است .
 اما من می گویم هرچه باشد به اندازه ی یک شوک که بر قلب مریض در حال مرگ می رسد ارزشمند و جای شکر و حمد الهی را دارد .
در پایان از خداوند بزرگ می خواهم که لحظه لحظه بر درجات شهید ما بیافزاید و ما بازماندگان و آواره گان اقلیم عاشقی را سامانی بخشد تا بتوانیم در راه اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) و انقلاب جان فشانی کنیم و چون آبی گوارا باشیم برای آبیاری درخت طیبه ی توحید
منبع



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تکاور ( یکشنبه 90/11/16 :: ساعت 4:5 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

قسمتی از وصیتنامه شهید مجتبی بابایی زاده
سلام بر صورت کبود ..
پیامک اخر
شهید بریهی و آرزوی شهادت
دو یار شهید ...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 11
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 65991
» درباره من

شهدای تیپ ویژه صابرین
تکاور
این وبلاگ را تقدیم می کنم به روح پر فتوح شهدای تیپ ویژه صابرین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علی الخصوص شهید صمد امیدپور

» فهرست موضوعی یادداشت ها
شهید یوسف فدایی نژاد[4] . شهید محمد جعفرخانی[3] . شهدای مبارزه با پژاک[2] . شهید صمد امیدپور[2] . شهید علی بریهی . شهید مجتبی بابایی زاده . شهید مسلم احمدی پناه .
» آرشیو مطالب
آبان 90
دی 90
بهمن 90

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
بادصبا
عشق
مهندسی متالورژِی
احساس ابری
تَرَنّم عفاف

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان










» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

Get Flash Code