در پشت سنگرهای جبهه
یکی در حال نماز بود
دستهایش روبه نیاز بود
یکی با قمقمه ی خالی اش بازی می کرد
یکی در عالم خواب در حال پرواز بود
در پشت سنگرهای جبهه
یکی کمیل، سراپای وجودش جاری بود
یکی در حال تدارک افطاری بود
یکی تازه پدر شده بود و خبر نداشت
یکی شش ماه بی پدر شده بود خبر نداشت
درپشت سنگرهای جبهه
نارنجک اندازی تانک بعثی را صد تیکه کرد
ناگهان ترکشی برگلویش اندیشه کرد
زیر باد هجوم وحشی مرگ
خوشا به آن کس که نیکی پیشه کرد
در پشت سنگرهای جبهه
آن نوجوان سیزده ساله را بینم
که در طالعش تانکی را می درد
بهر تانک رود و صد تیکه می شود
در پشت سنگرهای جبهه
نه نانی هست
نه قطره ای برای رفع عطشناک
یکی انگار پای چپ ندارد
یکی دست راستش افتاده به خاک
یکی هردوپایش شده چاک، چاک
در پشت سنگرهای جبهه
انگار محرم شب است اینجا
دلها در تاب وتب است اینجا
در دل حسینیه های سنگر عشق
فریاد یا زهرا، یا زینب اینجا
در پشت سنگرهای جبهه
مین ها حرف می زدند
آه می کشیدند
از دل هر نفس
هزاران نفس از بی کناه می کشیدند
در پشت سنگرهای جبهه
آن قمقمه های خالی کجایند
بگویید، بیایند
صد سفره دیگر باز شده است
جنگ در خوزستان و اهواز شده است
صمد عشق، به عشق دیار پر کشید
بیایید عاشقان که وقت پرواز شده است
در پشت سنگرهای جبهه
صمد دیار ما عاشق پرواز بود
او در عاشقی ممتاز بود
عشق به وطن، عشق به شهادت
به کنار، عاشق نماز بود
در پشت سنگرهای جبهه
هشت سال گذشت
دشمن خوار شد
بیمار شد
گرفتار شد
هشت سال گذشت
ایران افتخار شد
افتخار شد
افتخار شد
افتخار شد............
«تقدیم به زنده یاد شهید صمد امیدپور»
شاعر: بهرام قربانپور