به نام خدا
شهید بریهی از دید همرزمش
شهید علی بریهی پس از گزینش در سپاه پاسداران وگذراندن دوره ی کاردانی دانشکده ی پیاده وآموزشهای کادری در یگان ویژه صابرین شروع به خدمت کرد. از بدو ورود به یگان خدمتی با همدیگر آشنا شدیم ، اوکه به گردان حضرت قمر بنی هاشم معرفی شده بود با روحیه وجذبه ی بالایی با تمامی پایوران رابطه برقرار می کرد وجایی برای خود در دل تمامی افراد بازکرده بود، شرایط سخت وفرماندهی قوی باعث شده بود که بچه های گردان آبدیده وپخته و به یک انسان کامل تبدیل شوند. شهید بریهی یکی از افراد مومن و متعهد و دارای خصوصیات انسانی کامل بود، افراد برای اقامه ی نماز به این شهید بزرگوار اقتدا می کردند و یکی از پیش نمازهای گردان محسوب می شد. به علت صمیمیت بالا بین بچه ها و پیش نماز قرار دادن این شهید بچه ها به عبدالزهرا لقب امام جماعت را دادند که دیگر از آن به بعد اکثر بچه ها شهید بریهی را امام خطاب می کردند.
شهید بریهی برای رواج فرهنگ غیبت نکردن همیشه وسط صحبت کردن در مورد یکی از دوستان به شوخی می گفت : غیبت غیبت و از محل بلند می شد. وابسته ی دنیا نبود ، به هیچ عنوان فکر جمع کردن مال واندوخته برای آینده به سرش خطور نمی کرد. همیشه به افراد ناتوان کمک می کرد و هنگامی که کسی در تنگنا قرار می گرفت هر کاری ازش بر می آمد ، انجام می داد. او راز دار خوبی بود. مسائل کاری خود را به هیچ عنوان در درون خانواده بیان نمی کرد، ، در درگیری قبلی که با امام حضور داشتیم، هنگامی که فاصله ما با دشمن بسیار نزدیک بود و به صورت تن به تن می جنگیدیم به طرف ما نارنجک پرتاب شد ، من که شاهد این ماجرا بودم امام را مطلع کردم وخود سنگر گرفتم نارنجک منفجر شد و من بیرون آمدم وعبدالزهرا را سرپا وسالم دیدم. او فرصت سنگر گرفتن نداشت، به همین خاطر فقط دستهایش را جلوی صورتش گذاشته بود. او می گفت با این که نارنجک درکنار من منفجرشد ولی هیچ آسیبی به من نرسید وهمه ی اینها از عنایات خداوند در حق من بود، او گویا باور داشت که شهید می شود. احتمال شهید شدنش را یک روز قبل از شهادتش به من گفت.
انشاالله بتوانیم ادامه دهندگان را ه این شهید وشهدای دیگر باشیم.
شادی روح شهدا صلوات…